جدول جو
جدول جو

معنی دل نهی - جستجوی لغت در جدول جو

دل نهی
(دِ نِ / نَ)
استواری خاطر و پایداری آن. (ناظم الاطباء) ، علاقه مندی. دلبستگی: خیار، خیره، دل نهی بر چیزی به خواهش خود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دل نهی
علاقمندی، دلبستگی
تصویری از دل نهی
تصویر دل نهی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دل تنگی
تصویر دل تنگی
افسردگی، تنگ دلی، اندوهگینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل نشین
تصویر دل نشین
آنچه در دل نشیند، دل پسند، خوشایند، مرغوب، مطبوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ده دهی
تصویر ده دهی
اعشاری، ویژگی زر و سیم تمام عیار و خالص، برای مثال پس ز ده یار مبشر آمدی / همچو زرّ ده دهی خالص شدی (مولوی - ۷۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
(دِ دِ)
استمالت. دلجویی. دل دادن. تسلی کردن. (غیاث) (آنندراج). دلداری دادن. تسلی دادن. قوت قلب بخشیدن: فرمود که در حق او به همه ابواب مراعات لازم شناسند و به دلدهی و استمالت تمام به حضرت فرستند. (تاریخ طبرستان). قاصد پیش ’باحرب’ شد و احوال دل دهی و استمالت اصفهبد با او بگفت. (تاریخ طبرستان). به جمله ولایت مثالها فرستادند به دل دهی. (تاریخ طبرستان).
- دلدهی کردن، دلداری دادن. استمالت کردن: علاءالدوله را بخواند و دلدهی کرد و تشریف داد. (تاریخ طبرستان). پادشاه حسن مرزبان را دلدهی کرد. (تاریخ طبرستان). اصفهبد علاءالدوله را بخواند و دلدهی کرد و در کنار گرفت و بوسه بر روی او داد. (تاریخ طبرستان). اصفهبد علی بوستانی را که معتمد او بود پیش او فرستاد و او را دلدهی کرد و به خدمت آورد. (تاریخ طبرستان). همه را از بند خلاص داد... پس ایشان را دلدهی کرد و خلعت داد. (تاریخ طبرستان). اصفهبد علاءالدوله علی به خدمت سلطان سنجر بود، خبر مرگ پدر شهریار بدو رسید... سلطان سنجر را معلوم شد پیش او آمدو علاءالدوله را... دل دهی کرد و برسم ترکان او را شراب داد. (تاریخ طبرستان) ، عاشق شدن، دلیر کردن. (غیاث) (آنندراج). تشجیع. تشویق، اشتغال، استعداد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ پَ)
دل نهنده. کسی که توجه کند و خاطر خود را استوار نماید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل بهی
تصویر گل بهی
برنگ گل به
فرهنگ لغت هوشیار
ده تا ده تا، زر و سیم تمام عیار مسکوکی که 10، 10 آن فلز اصیل (طلا یا نقره) باشد و مخلوط به فلز دیگری نباشد، رقمی که ده ده بزرگ یا کوچک گردد اعشاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل پری
تصویر دل پری
غمگینی اندوهگینی، خشمگینی غضبناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل سیه
تصویر دل سیه
سیاهدل، بددل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
حالت کیفیت تنگدل اندوهگینی غمناکی ملامت تنگدلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل دهی
تصویر دل دهی
دلجویی، استمالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو تهی
تصویر دو تهی
لباس آستر شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ده دهی
تصویر ده دهی
((دَ دَ))
زر و سیم تمام عیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
Longing, Homesickness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دل سنگی
تصویر دل سنگی
Hardheartedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
mal du pays, désir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دل سنگی
تصویر دل سنگی
dureté de cœur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
Heimweh, Sehnsucht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دل سنگی
تصویر دل سنگی
Herzlosigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
туга за домом , туга
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دل سنگی
تصویر دل سنگی
жорстокосердя
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
tęsknota do domu, tęsknota
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دل سنگی
تصویر دل سنگی
bezduszność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
思乡病 , 渴望
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دل سنگی
تصویر دل سنگی
冷酷
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
saudade de casa, anseio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دل سنگی
تصویر دل سنگی
dureza de coração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
nostalgia, desiderio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دل سنگی
تصویر دل سنگی
durezza di cuore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
nostalgia, anhelo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دل سنگی
تصویر دل سنگی
dureza de corazón
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دل سنگی
تصویر دل سنگی
жестокосердие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دلتنگی
تصویر دلتنگی
тоска по дому , тоска
دیکشنری فارسی به روسی